English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 189 (7331 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
on no account به هیچ دلیل
in no case U به هیچ دلیل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
direct objects U دلیل اوردن
direct objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
indirect objects U دلیل اوردن
indirect objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
object U دلیل اوردن
object U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objected U دلیل اوردن
objected U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objecting U دلیل اوردن
objecting U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
objects U دلیل اوردن
objects U متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل
attachment U وسیلهای که به دلیل خاصی به ماشین وصل است
bear U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears U کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
earnest U دلیل
dogmatism U افهار عقیده بدون دلیل
blow up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-up U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
blow-ups U توقف غیر منتظره یک برنامه به خاطر یک اشتباه یا به دلیل مواخه شدن با شرایطی ازداده که نمیتواند ان را بکارگیرد
argue U دلیل اوردن استدلال کردن
argued U دلیل اوردن استدلال کردن
argues U دلیل اوردن استدلال کردن
arguing U دلیل اوردن استدلال کردن
talking point U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
sake U دلیل
account U دلیل موجه اقامه کردن
unreasonable U بی دلیل زورگو
argument U دلیل
arguments U دلیل
reasoning U دلیل
evidence U دلیل
reason U دلیل
reason U دلیل وبرهان اوردن
reason U با دلیل ثابت کردن
reasons U دلیل
reasons U دلیل وبرهان اوردن
reasons U با دلیل ثابت کردن
substantiate U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiated U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiates U با دلیل ومدرک اثبات کردن
substantiating U با دلیل ومدرک اثبات کردن
philosophised U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophises U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophising U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophize U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophized U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophizes U فیلسوفانه دلیل اوردن
philosophizing U فیلسوفانه دلیل اوردن
allege U دلیل اوردن ارائه دادن
alleges U دلیل اوردن ارائه دادن
alleging U دلیل اوردن ارائه دادن
frustration U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
frustrations U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
demonstrate U دلیل اوردن
demonstrated U دلیل اوردن
demonstrates U دلیل اوردن
demonstrating U دلیل اوردن
demonstration U دلیل
demonstrations U دلیل
fallacies U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
fallacy U دلیل سفسطه امیز استدلال غلط
symptom U اثر دلیل
symptom U دلیل
symptoms U اثر دلیل
symptoms U دلیل
rationale U دلیل
justification U دلیل اوری
justifications U دلیل اوری
covering letter U نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
covering letters U نامه یایادداشتی که همراه اسنادفرستاده میشود و در ان دلیل ارسال اسناد و مطالب دیگر درج میگردد
rationalization U دلیل تراشی
mainspring U دلیل اصلی
mania U عشق هیجان بی دلیل وزیاد
manias U عشق هیجان بی دلیل وزیاد
proof U دلیل
proofs U دلیل
testimonies U دلیل
testimony U دلیل
afortiori U با دلیل قویتر
agument U دلیل حجت
anabsurd arument U دلیل نامعقول
approving truth U دلیل قانع کننده
argumentum U دلیل
bate U دلیل وبرهان اوردن
because of U بدین دلیل
clear evidence U دلیل واضح
clear proof U دلیل واضح
conclusive evidence U دلیل قاطع
demonstratively U با اقامه دلیل ازراه نشان دادن
deny access U جلوگیری از دستیابی به یک مدار یا سیستم به دلیل حجم کار بالا یا امنیتی
disproof U دلیل رد
document in proof U دلیل مستند
documentary evidence U دلیل کتبی
evidence of conformity U دلیل مطابقت
expessive U دلیل
floorer U دلیل قاطع
for no p reason U بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
for no p reason U بدون دلیل ویژه
Other Matches
uncaused U بی دلیل
on the ground of U به دلیل
reasonless U بی دلیل
rebutting evidence U رد دلیل
preservation of evidence U تامین دلیل
proof of debt U دلیل طلب
proof of laziness U دلیل تنبلی
rebutting evidence U دلیل معارض
sign of weakness U دلیل ضعف
for this reason <adv.> U به این دلیل
in this sense <adv.> U به این دلیل
for reasons U به چندین دلیل
hereat U باین دلیل
sole argument U یگانه دلیل
justifiable reason U دلیل موجه
muniment of title U دلیل سمت
muniment of title U دلیل مالکیت
in this respect <adv.> U به این دلیل
insofar <adv.> U به این دلیل
onus probandi U بار دلیل
oral evidence U دلیل شفاهی
ratiocinate U دلیل اوردن
in so far <adv.> U به این دلیل
presentation of evidance U ابراز دلیل
sole argument U تنها دلیل
in this vein <adv.> U به این دلیل
in this wise <adv.> U به این دلیل
in this manner <adv.> U به این دلیل
in consequence <adv.> U به این دلیل
as a consequence <adv.> U به این دلیل
consequently <adv.> U به این دلیل
hence <adv.> U به این دلیل
by implication <adv.> U به این دلیل
in this way <adv.> U به این دلیل
as a result <adv.> U به این دلیل
thus [therefore] <adv.> U به این دلیل
for that reason <adv.> U به این دلیل
as a result of this <adv.> به این دلیل
sole argument U دلیل منحصربفرد
the reason why U دلیل اینکه
whereby <adv.> U به این دلیل
written evidence U دلیل کتبی
comeback U دلیل قانونی
comebacks U دلیل قانونی
A telling reason . U دلیل گویا
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
by impl <adv.> U به این دلیل
therefore <adv.> U به این دلیل
bring something on <idiom> U دلیل افزایش سریع
bone of contention <idiom> U دلیل برای جنگیدن
to stand one's ground U بر سر دلیل خود ایستادن
whencesoever U از هرجا بهر دلیل
wherefore U بچه دلیل بخاطر چه
without rime or reason U بی مناسبت بی جهت بی دلیل
This is mainly because ... U دلیل اصلی آن اینست که ...
vicious circle <idiom> U دلیل وتاثیری بانتیجه بد
get to the bottom of <idiom> U دلیل اصلی را فهمیدن
to prove with reasons U با دلیل ثابت کردن
secondhand evidence U دلیل دست دوم
on the impluse of the moment U بیخود بدون دلیل
lead proof U ارائه دلیل کردن
inconsequently U بطور بی ربط یا بی دلیل
that does not f. U این دلیل نمیشود
there is no reason U هیچ دلیل ندارد
the reason is manifold U دلیل ان چند چیز بود
proof is the result of evidenc U دلیل نتیجه مدرک است
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
simperer U خنده کننده بدون دلیل
tenterhooks <idiom> U درحالت معلق یا کش دادن به دلیل نا معلومی
hidden momentum of population growth U به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
to have a bone to pick U بهانه یا دلیل برای دعوایااستیضاح بدست اوردن
non sequitur nonsensical U نتیجه غیر منطقی بر نمیاید این دلیل نمیشود
peremptory undertaking U تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
supervening impossibility of performance U غیر ممکن شدن اجرای قراردادبه دلیل دخالت وقایع غیرمترقبه
input output bound U شرایطی که در ان سرعت واحدپردازش مرکزی به دلیل عملیات ورودی و خروجی کم میشود
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
accumulated depreciation U کل مقدار پولی که شرکت یا سازمان می تواند از ارزش ماشین یا تجهیزات به دلیل مستهلک شدن کسر کند
abrash U دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
go to sleep U اصطلاحی برای توقف کامیپوتریا عدم امکان انجام عملی توسط کامپیوتر به دلیل گرفتار شدن در یک حلقه نامحدود
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
frustrated contract U قراردادی که اجرای ان به دلیل دخالت وقایع غیر مترقبه غیر مممکن شده است قراردادعقیم شده
ipso dixit U گفته بی دلیل گفته استبدادی
Brontide U نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
Senneh U سنه [نام قدیم سنندج و از مراکز بزرگ تولید فرش در غرب ایران. گره فارسی به دلیل شباهت زیاد با گره فرش این ناحیه به گره سنه نیز معروف است.]
Recent search history Forum search
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1however, since this matrix is also symmetrical across its leading diagonal, little more than 50 percent of it need be stored
1در آمد این سال با کشیدن مصارف
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com